سکنی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نجف» ثبت شده است

خودم راهی اش کرده ام، با پای پیاده؛

دلم را می گویم، دل است دیگر نمی فهمد فقط هوایی می شود و گاهی هم تنگ؛

خود آقا او را طلبیده، کاش من را هم؛

من هم با پای دلم نجف تا کربلا را پیموده ام

قدم به قدم

موکب به موکب؛

امشب کنار شش گوشه جا خوش کرده است دور از همه شلوغی ها و همهمه ها؛

ساکت و آرام نشسته و راز و نیاز می کند

دلم را می گویم.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۴
ف. خبیری

یک روز قدم زدن در صحن انقلاب، دیدن پرواز کبوترها روی گنبد طلا، خواندن دعای ندبه و شنیدن صدای نقاره‌ها، گفتن «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا» رو به روی ضریح آقا.

یک روز اقامه‌ی نماز توی شبستان خانم، خواندن دعای توسّل رو به روی ضریح، گفتن «السلام علیک یا فاطمه المعصومه» و رساندن سلام برادر به خواهر.

یک روز ایستادن سرِ دوراهی عشق و مردّد بودن برای انتخاب. دعا کردن زیر قبه‌ی آقا، راه رفتن توی بین الحرمین، گفتن «السلام علیک یا سیدالشهدا»، پشت سر حرم اباالفضل العباس و گفتن «السلام علیک یا قمر بنی هاشم»

یک روز نفس کشیدن زیر ایوان نجف، صفای ماندن توی حرم شب جمعه و خواندن دعای کمیل رو به روی ضریح و گفتن «السلام علیک یا امیرالمومنین»

آرزوی هر کسی این است که تک تک این مکان‌ها را برود و من در عرض یک ماه به این آرزو رسیدم.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲
ف. خبیری